خواب دیدم به خونهمون حمله شده. بمب و انفجار و اینا. بعد دیدم صدای تیر هم میاد. گفتم تیر دیگه واسه چی؟ مگه خونه رو با تیر میزنن؟ چه احمقهایی! تیر رو دیوار که اثری نداره. ولی هر چی تو خواب اراده میکردم که این اشتباه احمقانه رو تصحیح کنم و تیر رو تبدیل به نارنجک و بمب کنم نمیشد که نمیشد، دشمن همچنان مصرانه با تیر میزد تو دیوار ما :))) بعد از مدتی یهکم هوشیار شدم، یه حالتی بین خواب و بیدار، دیدم صدای تیر همچنان هست! خوب دقت کردم فهمیدم صدای تخت بیبیه که پیچهاش شل شده و بیبی که از بیقراری تو تخت وول میخوره تقتق صدا میده! غژغژ نمیکنه ها، تقتق صدا میده! نصف شبی طنز خوبی بود :) تلفیق خواب و بیداری؟ تبدیل بیداری به خواب؟ روحم اینجا بود بالاخره یا تو خواب؟ اصلا روح من چرا به جنگ فکر میکنه؟ :/
یه خواب دیگه هم دیدم که همونجا تو خواب تعجب کردم. یه آهنگ فنلاندی دکتر میم تو وبلاگش گذاشته بود که خوانندهش خانم بود با پسزمینهی صدای مرد و زن. آهنگی که نمیفهممش، ولی قشنگه. از اون روز میخواستم واسه هدهد پلی کنم بشنوه، همهش آقایون خونه بودن. بعد من نمیخواستم صدای زن رو واسه مرد پلی کنم که گناهش گردن من بیفته 😅 تو خواب بالاخره این کارو کردم و در کمال تعجب دیدم اون آقایی که صداش تو پسزمینه است شده خوانندهی اصلی! و صدای خانم هم نمیاد! 😂😂😂 دیگه خوابه دیگه، دست روحم بازه هر کار دلش میخواد میکنه :)))
خودم گناه کنم مورد نداره! باعث گناه یکی دیگه نشم :))))
مامان میگفتن یه خانوادهای از عسل خواستن که از مامان و آقای اجازه بگیرن که بیان خونهی ما. بعد گفتن پسرش کارگره. داشتم فکر میکردم "کارگر؟ :(" که گفتن "نه، خیاطه" گفتم "نههههههههههه! اصصصصلا! اصصصصصلا! معتاد باشه، خیاط نباشه" دیگه من باشم رو کارگر تامل کنم! :|
هدهد هم از دوست شوهرش که حافظ قرآنه و فلانه و بهمانه و اسمشو تو نت سرچ کنی مداحیهاش میاد بالا و... میگفت. از دومادمون پرسیده خواهرزن نداری؟ اینم به هیچکدوم از رفقاش در این مورد بروز نداده بجز همین! با خودش چی فکر کرده معلوم نیست! گفته همین حافظ قرآنه بهش میخوره :| بعد من همون موقع گوشیمو برداشتم رفتم وبلاگ لوسیمی، داشتم میخوندم که هدهد با یه حرکت سریع قصد کرد گوشی رو ازم بگیره که نتونست. میگفت "چی نگاه میکنی که نیشت باز شده؟ :))))" فک کرده بود رفتم اسمش رو سرچ کردم :///
نهایتا هم بیبی آب پاکی رو ریختن رو دست همه، گفتن "لازم نکرده بیان! فعلا تسنیمو به هیشکی ندین. بشینه به مامانش کمک کنه" :|| 😂😂😂
امسال اصلا پک عیدی و اینا آماده نکردم واسه عید غدیر. نه این درمانگاه نه اون یکی. نمیدونم چه رسم الکیایه :| کاش وربیفته! هیچ معنی نداره از نظر من. امروز شاید یه جعبه شیرینی ببرم، والسلام :)
این هم جوجو خوشگلهمون. ننهش بالاخره پذیرفته که بزرگ شده، تنها گذاشته خونه بمونه. کاش صحنهای که تازه میخواد پرواز یاد بگیره رو هم ببینم.
- تاریخ : چهارشنبه ۷ شهریور ۹۷
- ساعت : ۱۱ : ۲۰
- نظرات [ ۱۲ ]