خب من میتونم فقط نفس عمیق بکشم و به این فکر کنم که مقداری پول سیو کردم، مثلا در حد یه کتاب!!! اما در حقیقت دارم حرص میخورم. حالا میفهمم علت اینکه روانشناس حدود چهار سال اونجا دووم آورده چیه. تا الان فکر میکردم دلیلش اینه که کاری به کار خانم ص نداره و رو نظریاتش پافشاری نمیکنه. اما انگار بیش از چیزی که تصور میکردم فرمانبردار ایشونه.
دیروز روز پزشک بود. من به نیابت از همکاران به خانم ص زنگ زدم و گفتم که یه کیک از قنادی خاصشون که نزدیک خونهشون هم هست برای دکتر بگیرن، چون ایشون کیک و شیرینی هرجایی رو نمیخورن! خانم ص هم گفت باشه، میگیرم. اما عصر که رفتم کلینیک و پرسیدم ازشون گفتن که "من قبلا برای دکتر کادو گرفتم و امروز بهشون دادم. دیگه لازم نبود شما چیزی بگیرین" :| دلم میخواست پرونده رو بردارم بکوبم تو سرش! از طرف ما برای خودش تصمیم گرفته.
الان هم با روانشناس که پنجشنبه نبود صحبت کردم و قضیه رو گفتم. این پیشنهاد مطرح شد که خودمون برای فردا کیک بگیریم. اما در کمال تعجب ایشون مخالفت کرد، چون نگرانه که خانم ص ناراحت بشه! واقعا تعجب کردم. اصلا متوجه نمیشم چرا باید ناراحت بشه و اصلا گیریم که ناراحت بشه، خب که چی؟ چرا اجازهی این همه دخالت رو بهش میدیم؟ خودش رفته تنهایی کادوشو گرفته و اون وقت ما اگه بگیریم ناراحت میشه! البته بعید نیست که بشه، ولی این حد از خودخویشتنفراموشیِ روانشناس منو بهتزده کرده. از یه جایی به بعد که داشتم بهش اصرار میکردم که بگیریم، اصلا کیک یا دکتر مطرح نبودن، فقط اینکه جلوی خانم ص وایستم تو ذهنم بود! به خودم اومدم دیدم این منم؟ که دارم برای خواستهم به کسی اصرار میکنم؟ و دفعتا تشکر و خداحافظی کردم.
دکتر برای تمام مناسبتها کیک میگیره، روز پرستار، روانشناس و مشاور، روز تولد پرسنل (بجز من که اطلاع نداره!) و... پارسال برای روز پزشک ما چیزی نگرفتیم، اما دیدیم زشته که روزهای دیگه تو کلینیک کیکخورون باشه، روز پزشک در سکوت کامل بیاد و بره. اینه که تصمیم گرفتیم این کار رو بکنیم که خب مشخص شد خانم ص به جای همهمون تصمیم گرفته و اجرا هم کرده. الان هم که کسی حاضر نیست برخلاف خواست ایشون عمل کنه، من هم نمیتونم تنهایی اینکارو بکنم، مسخره است.
اینکه ایشون از اون سری از تصمیمات ما که به دکتر هم مربوط میشه اینقدر برآشفته میشه خیلی غیر طبیعیه. تو قم که بودیم، ایشون برای سوغات سوهان خریده بود و به من اصرار میکرد که نخرم. من هم تحت فشار ایشون برای هر نفر یه جعبه شکلات و یه بسته نبات خریدم. اما وقتی اومدم خونه با مشورت مامان، جعبههای شکلات رو با سوهانهایی که برای خودمون گرفته بودم جابجا کردم، چون سوغات قم شکلات نیست، سوهانه! روزی که رفتم کلینیک و خانم ص فهمید که من همچین کاری کردم چنان ناراحت شد که حتی تصورشم نمیکردم. رک و صریح خودش رو لو داد و گفت تو کار منو خراب کردی! هر کار دلت بخواد میکنی! منم بعد از اینکه تعجبهامو کردم خودمو زدم به اون راه و میگفتم من که نمیفهمم چیکار کردم، من به کار شما چیکار دارم؟ بعد هم اصرار میکرد که سوهان بستهی دکتر رو بردارم، چون اون براش سوهان گرفته و همون کافیه! خب شما باشین چه برداشتی میکنین؟ من قبول نکردم و ایشون تا یک ماه با من سرسنگین بود!
هر روز از خدا میخوام که زودتر بازرس بیاد و بره، که از شر این کار و پرسنل غیرقابلتحملش خلاص بشم، نمیدونم خدا چرا اجابت نمیکنه :(
- تاریخ : جمعه ۲ شهریور ۹۷
- ساعت : ۲۰ : ۰۷
- نظرات [ ۶ ]