ظاهرا سوال پیش اومده که من چرا به وبلاگنویسی به سبک سابق بازگشتم و هیچ توضیحی در مورد عوض شدن یا نشدن نظرم ندادم. گفتم بگم شاید برای شما هم سوال بوده باشه.
من پیش خودم اینطور استدلال کردم که اگه عمر وبلاگنویسی سر اومده، پس سراومده دیگه. اولا من تو دوران اوجش، وبلاگنویس نبودم که هجویات من باعث افولش شده باشه و رفتن من و حتی تمام وبلاگنویسهای مثل من هم باعث برگشت اون دوران نمیشه. پس منطقی نیست که از این فضا که میدونم یه سری فوایدی داره خودمو محروم کنم.
ثانیا چطور ما به تغییر نسل معتقدیم و روشهای تربیتی والدینمون رو برای بچههامون متناسب نمیدونیم، ولی توقع داریم فضای وبلاگ کما فی السابق ادامه داشته باشه؟ وقتی اون حرفها، اون سبکها، اون بلاگرها نتونستن مخاطبین رو حفظ کنن و اطرافشون خلوت شده، یعنی نتونستن با نسل جدید ارتباط بگیرن، یعنی کارآمد نبودن، یعنی بر اساس اصل بقای اصلح هم که شده باید حذف میشدن.
از طرفی شاید تو اون دورانی که با کلمهی اوج ازش یاد میکنیم، زیادی بالا پریدیم! شاید این همه مشکلاتی که الان جامعه داره، دواش همین روزانهنویسیها باشه. اینکه با مردم با زبان مردم حرف بزنیم، اینکه وقتی نود درصد مردم درد آشغال ریختن تو خیابون دارن ما نیایم در مورد دلایل حملهی شوروی به ایران بنویسیم. اینکه ما فکر کنیم فقط حرفهای گنده گنده زدن، سیاسی نوشتن، ادبی نوشتن، مذهبی نوشتن، حتی روزمرهنویسی به شکل شکیل و خواندنی ارزشه و حرف رک و ساده و پوستکنده، حرف راحت الحلقوم ضدارزش، یه اشتباهه. از چاه دراومدن تو چاله افتادنه. میخوایم ابروی وبلاگنویسی رو درست کنیم، میزنیم چشمشم کور میکنیم.
اینها بخشی از دلایلیه که ادامهی وبلاگنویسی رو برای من تسهیل کرد. در واقع الان دارم اون پست ویار تکلم که گفته بودم درست و منطقیه رو رد میکنم.
- تاریخ : شنبه ۲۷ مرداد ۹۷
- ساعت : ۲۳ : ۴۵
- نظرات [ ۱۳ ]