اینا رو خواهرم تعریف کرد:
وروجک مریض شده و بردنش دکتر. خواهرم با برهی ناقلا و وروجک وارد اتاق دکتر شدن. برهی ناقلا بعد از ورود رفته درست مقابل دکتر دستهاشو تا آرنج گذاشته روی میزش و تا موقع خروج بهش خیره شده. گویی دکتر ندیده تا به حال! دکتر برای وروجک آمپول تجویز کرده. وقتی رسیدن خونه، برهی ناقلا برای خودش میزی شبیه میز دکتر چیده و داروهای وروجک رو عوض کرده! تو دفترچههای قدیمی نسخه مینوشته و با شیشهی شربت هم نسخههاشو مهر میکرده. هرکیو ویزیت میکرده یه بیوگرافی کامل هم ازش میگرفته. از باباش پرسیده اسمت چیه؟ اسم مامانت؟ اسم بابات؟ اسم زنت؟ :)))) وروجک رو هم که ویزیت کرده، یه نسخه نوشته و داده به مامانش و گفته مامان داروهای قبلیشو که دکتر نوشته بریز دور، داروهای منو بهش بده!
خواهرم دیشب خودش به وروجک آمپول زده. میگه برهی ناقلا با عصبانیت میگفته دیگه وروجکو آمپول نزن! باباشم مجبور کرده یه نامهی آمپول و شربت ممنوع بنویسه بده به مامانش! خواهرمم امشب اومده اینجا تا من هم در خشونت علیه کودکان سهیم بشم و آمپول دومشو من بزنم!
تو اطرافیانتون شاید دیده باشین که بچهها رو از آمپول میترسونن. تو فامیل ما بچهها رو از من میترسونن :| "نگاه، خاله/عمه تسنیم آمپول داره ها! اون دفعه بهت آمپول زد، یادت که هست؟" و بچه چونان موشی رام قرص و دواهاشو میخوره تا گذرش به من نیفته! البته برهی ناقلا استثناست، چون به راحتی میخوابه تا بهش آمپول بزنم :)
برهی ناقلا عاشق پیشهی پزشکیه! تنها شغلی که تا حالا ازش حرف زده پزشکیه. گاهی متخصص قلب میشه، گاهی دندونپزشک، گاهی تخصصهای دیگه! ما براش مشاغل رو ارزشگذاری نکردیم، احساس میکنم روپوش سفید من و همون آمپولی که میزنم خیلی رو جهتگیریش تاثیر داشته.
- تاریخ : جمعه ۲۶ مرداد ۹۷
- ساعت : ۱۹ : ۰۰
- نظرات [ ۳ ]