از کت و کول افتادم. امروز قرار بود پیتزا درست کنم. در حال کار بودم که شش نفر مهمون اومدن ملاقات بیبی. دو نفرشون رفتن و چهار نفر برای نهار موندن. تعدادشون زیاد نبود، ولی چون محاسباتم بهم ریخته بود و باید مواد اولیه رو از نو آماده میکردم و از اون مهمتر، مجبور بودم با جوراب و چادر و فلان و بهمان آشپزی کنم، همزمان چایی و میوه آماده کنم و ظرفهاشم بشورم سخت بود یهکم. ساعت سه شیرینیخوری دعوت بودیم و هدهد هم میخواست به دعوتشون لبیک بگه، به خاطر همین من دستتنها بودم :((( از کت و کول (دقیقا از کت و از کول) افتادم!
خمیر خودم درست کرده بودم، ولی برای مهمون کافی نبود. واسه همین خمیر آماده هم آوردیم. سر سفره هم اتفاقا همون آمادهها افتاد واسه مهمونها! بعدا فهمیدم اونا خیلی بیمزه بودن! خوشمزهها رو خودمون خوردیم، بیمزهها رو دادیم مهمونها خوردن 😅😅
- تاریخ : جمعه ۱۲ مرداد ۹۷
- ساعت : ۱۶ : ۲۷
- نظرات [ ۷ ]