مونولوگ

‌‌

باز هم از همون تصمیم‌ها


خانم ص یه کتابچه‌ی جدول داره به نام کتیبه. تازه دیدمش و با دیدنش به یاد یه کتیبه‌ی دیگه افتادم. یاد یه خانواده‌ای که همسایه‌مون بودن و آقا که از خونه می‌رفت بیرون، در رو قفل می‌کرد تا وقتی برگرده!! خانمش یه اسم عجیب و جالبی داشت که نوک زبونمه ولی یادم نمیاد. موهای جلوش چتری کوتاه بود که تا روی ابروش میومد. روسریشو که گره میزد شاخ‌هاش (پرهاش) همون‌طور در طرفین باقی می‌موندن و نمی‌آوردشون تو خط وسط صافشون کنه. از شوهرش زیاد کتک می‌خورد. یکی یا دو تا بچه هم داشتن. هیچ کدوم هیچی سواد نداشتن.

بعد از اینکه رفتن از تو خونه‌شون یه کتابچه‌ی جدول پیدا کردم، گمونم کتیبه بود. با خرت و پرت‌های به‌دردنخور دیگه‌ای که ازشون باقی مونده بود گذاشته بودیم که بیان ببرن. نمی‌دونم دیگه چی جا گذاشته بودن و اصلا آیا جا گذاشته بودن؟، ولی اون کتابچه‌ی خیلی خیلی خیلی وسوسه‌انگیز خیلی خوب به خاطرم مونده. همینجور روزها و روزها منتظر بودم که بیان ببرنش که دیگه وسوسه نشم، دیگه نرم تو خونه‌شون و یواشکی از وجدانم، جدول‌هاشو حل کنم. تا اینکه بالاخره همه‌ی جدول‌ها تموم شدن :) من بچه بودم، ولی در مقابل نفسم و خواسته‌هاش ده‌ها بار خویشتن‌دارتر از الان بودم. ولی ما هیچ‌وقت مجله نمی‌خریدیم، پول توجیبی هم نداشتم که بخوام جمع کنم و مجله و جدول بخرم. کسی هم تو خونه روزنامه نمی‌خوند و فقط گاااهی که به روزنامه باطله احتیاج داشتیم، من می‌تونستم جدول و سودوکو حل کنم. من به شکل عجیبی عاشق جدول و سودوکو بودم، تمام سودوکوهای تلتکست رو حل می‌کردم. حتی از روزنامه‌های مچاله‌ی داخل کیف‌های نو و روزنامه‌های دور سبزی اگه جدول داشتن و همینطور سودوکوهای پشت قوطی کبریت نمی‌گذشتم :))) اوایلی هم که اومده بودم این کلینیک، بیشترین کاری که می‌کردم حل کردن جدول با خانم ص بود. اینا رو گفتم که بدونین امروز چقدر مقاومت کردم که تو حل جدول خانم ص رو همراهی نکردم. الان روابط کاملا حسنه است و اصلا مثل قبل تارومار نیست، ولی راستش رو بخواین بی‌صبرانه منتظرم بازرس بیاد و من از فرداش دیگه نرم کلینیک. شما اولین نفراتی هستین که از تصمیمم خبر دارین، بی‌زحمت به گوش خانواده و دکتر و اینا نرسه :)


  • نظرات [ ۶ ]
آقای صاد
۰۴ مرداد ۹۷ , ۲۰:۲۸
نه خیالتون راحت :)

پاسخ :

الحمدلله!
لوسی می
۰۴ مرداد ۹۷ , ۲۰:۳۴
بازرسِ چی؟

پاسخ :

بازرسی دوره‌ای وزارت بهداشت
بابای نرگس
۰۴ مرداد ۹۷ , ۲۱:۰۸
چراچنرید؟ 
خوبه که

پاسخ :

چون محیطش برام فرسایشی شده و دارم تحمل می‌کنم.
لوسی می
۰۴ مرداد ۹۷ , ۲۱:۰۸
خب چرا دیگه نری؟

پاسخ :

چون این روابط حسنه مقطعیه و بجز اون دلایل دیگه.
دلژین
۰۴ مرداد ۹۷ , ۲۳:۱۴
من نمیتونم زنگ میزنم به دکتر میگم :دی 

پاسخ :

مریممممم! من قهرم باهات اصلا 😐
مریــــ ـــــم
۰۵ مرداد ۹۷ , ۰۰:۳۵
تولدت برایت یه کتیبه میخرم مثل خانم ص 

پاسخ :

نه! دیگه الان زورم به کتیبه خریدن می‌رسه.
برام یه استندمیکسر بخر لطفا :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan