مونولوگ

‌‌

My dear classmates :) + اندکی روانکاوی

چی بگم که معلوم بشه تا دقایقی قبل عصبانی بودم؟ هوففففف!

متأسفانه تو این کلاس زبان با چند تا بچه همکلاس شدم که منطق سرشون نمیشه! حاضر نیستن تعداد کمتر بشه و در عوض فقط ده هزار تومن بیشتر بدن تو یه ترم. در واقع احساس میکنم فقط دارن لج میکنن. چون تو این ترم با هم بودن، ما(من و دو نفر دیگه) رو غریبه فرض کردن و فک میکنن کلاس در قرق اوناست و حتی سر میز مذاکره هم نمیشینن! اصلا اشتباه کردیم با مدرک لیسانس رفتیم نشستیم بغل دست بچه دبیرستانیا... والا! الان ایده‌ی از صفر شروع کردنم یه گوشه‌ی اتاق کاملا تو خودش مچاله شده و از ترس صداشم درنمیاد... یه کلاس زبان اکابر سراغ ندارین؟ :)))

آخه اخلاق بدی هم دارم (که احتمالا خیلیا دارن) همونطور که قبلا هم گفتم کم‌همتم و تو خونه، خودم نمیخونم. باید حتما چوب معلم بالاسرم باشه! اگه بخوام تنها بخونم دو سه ترم رو راحت میتونم خودم برم جلو، ولی ولی ولی، امان از تنبلی! (چه آهنگینم شد :))

حالا که حرفشو زدم باید اعتراف کنم من اصلا با کوچیکترا ارتباط خوبی نمیگیرم، (البته این ویژگی رو تو کلاس هنوز بروز ندادم!) و شاید به همین خاطره که از کاراشون عصبانی میشم. خودم خودمو روانکاوی کردم و به این نتیجه رسیدم که چون تو خونه تا مدت‌ها منو بچه حساب میکردن این رفتار در من هم نهادینه شده. تا قبل از دبیرستان واقعا داخل آدم حساب نمیشدم و از این بابت خیلی رنج کشیدم. آخه من در مقایسه با هم‌سن‌وسال‌هام خیلی بیشتر میفهمیدم و شخصیت تحلیلگری داشتم در واقع. تمام موارد رو آنالیز میکردم و نظر میدادم، ولی محل اعتنا واقع نمیشدم! :'( بعدها با بزرگتر شدنم زحمت گوش دادن رو به خودشون دادن و اونجا بود که نظرات من که خلاقانه‌تر و منطقی‌تر از بقیه بود نظرشونو جلب کرد و من کم‌کم جزء آدم‌بزرگا حساب شدم. اگه نتونم بگم تو بحث‌ها بی‌بروبرگرد حرفای من درست درمیومد، حتما میتونم بگم خیلی از مواقع اینطور میشد. اما حالا دیگه چه فایده؟ تأثیری که رفتار اشتباهشون در من گذاشت، از بین نرفت و ناخودآگاهِ من هنوز فک میکنه تمام کسانی که از من بزرگترن حتما بیشتر از من سرشون میشه (البته قبل از اینکه دهان مبارک رو باز کنن!) و تمام کسانی که از من کوچکترن حتما نظر قابل‌عرضی ندارن! (باز هم قبل از اظهار نظرهاشون) و به همین دلیل سعی میکنم با هیچ کدوم از این دو طیف ارتباط نگیرم! یعنی کلا من به یاد ندارم هیچ وقت شروع‌کننده‌ی دوستی بوده باشم، همیشه طرف مقابل من پیش‌قدم بوده و من از این وضعیت ناخوشنودم، ولی فعلا قصد تعویض و تصحیح شخصیت ندارم، چون تو این مورد دوست‌گزینی چند تا دیگه از خصوصیاتمم دخیله که اونا رو نخواهم عوض کردن!

اووووَوووه... چقد حرف زدم! ول کنی همیجور خودش میاد! ولی خوبه آدم گاهی پیچ و مهره‌های خودشم وا کنه، دل و روده‌ی خودشو بریزه بیرون، دوباره از نو مونتاژ کنه! الان خوابم میاد، این پیچ و مهره‌ها امشب همینجا باشه، فردا میبندمشون. فقط زیاد راه نرین اینجا، گم و گور نشن من شخصیتم ناقص بشه!


+ فک نمیکردم روزی برسه من انقد راحت از این حرفا بزنم!


+ تو این فضای مجازی به یه فال ماه تولد برخوردم، اسمش مثلا فال ازدواجه ولی بیشتر شخصیت رو تشریح کرده. تعجججججب (کاملا مشدّد) کردم وقتی دیدم ۸۵ الی ۹۰ درصد به شخصیت من نزدیکه! مگه فال هم ممکنه درست باشه؟ مگه فال فقط برای تفریح و سرگرمی نیست؟؟؟ :))) فک کردم بذارمش تو وب بمونه، بعدها بازم شاید خواستم بخونمش و تعجب کنم. حالا شاید گذاشتم!

+ دیگه واقعا شب بخیر من!

مهدی امینی
۰۷ دی ۹۵ , ۰۰:۱۹
متأسفانه تو این کلاس زبان با چند تا بچه همکلاس شدم که منطق سرشون نمیشه! حاضر نیستن تعداد کمتر بشه و در عوض فقط ده هزار تومن بیشتر بدن تو یه ترم.
+همچین موجودات دوپایی داریم؟یعنی :\

پاسخ :

شاید چون با هم مچ‌ان و نمیخوان کلاس دو قسمت بشه، حاضرن از کیفیت کلاس چشم‌پوشی کنن.
تبارک منصوری
۰۷ دی ۹۵ , ۰۰:۳۳
اوووه چقدر پیچ و مهره اینجاست! 8-O
یه چندتایی رو جمع کنم ببرم به درد میخورن یه روزی =)))

پاسخ :

عجب! پس قصد ترور شخصیت دارین :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan