گفتم "مورچهی پر تلاش" و خیره شدم بهش، به خودش و بارش که ده برابر خودش حجم داشت. از کنار کیف هدهد داشت میرفت به سمت ساق دست و جوراب من (تازه از بیرون اومدیم، خودمون و لباسامون رو خونه ولیم!). اعتقادم اینه که ما به حیوانات و محیط زیست بیتفاوت باشیم براشون بهتره، حتی بهتر از اینکه بخوایم کمکشون کنیم! چون میایم یه مشکلیشون رو برطرف کنیم، میزنیم دو تا مشکل دیگه واسشون درست میکنیم. القصه، بدون قصد کمک و به نیت اینکه ساق دست و جورابم مورچهای! نشه خواستم از سر راهش بزنمشون کنار. ساق رو با پام کشیدم کنار، اومدم جوراب رو هم بردارم که اشتباها بند کیف هدهد رو گرفتم و کیف رو روی مورچهی نگونبخت سرنگون کردم! خوبه اینا با ضربه مربه نمیمیرن، وگرنه عذاب وجدانم بیشتر میشد. حالا فقط بارش رو از دست داده که چون امروز خونهمون مهمونی بوده، چیزی که فعلا واسش زیاده طعمه :)
- تاریخ : جمعه ۲۹ تیر ۹۷
- ساعت : ۲۰ : ۳۳
- نظرات [ ۱۴ ]