مونولوگ

‌‌

بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم/ کز بهر جرعه‌ای همه محتاج این دریم

دیشب هم از اون شبا بود! مثلا یلدا... مامان و آقای رفته بودن مهمونی، داداش کوچیکه خونه آبجی، داداش بزرگه خونه خودش، مهندس شهرستان. من و آبجی هم تو خونه بدون هیچگونه آذوقه‌ای! مخلفات یلدا و حتی شام پیشکش، دریغ از یه تیکه نون که لااقل "نون‌پنیرچایی‌شیرین" بخوریم. طوری که تا وقتی داداش برگشت و رفت واسمون ساندویچ آورد، بخاطر افت قند سرگیجه گرفته بودم! شایان ذکر است که هی من به آبجی میگفتم گشنمه، هی اون به من میگفت برو از بیرون یه چیزی بیار بخوریم و دو نفری کماکان جلوی تلویزیون ولو بودیم!

این تصویر خوشمزه که مشاهده میکنین مربوط به امشب و نوآوری بنده است! معجونی از چی‌توز، چی‌پف، چی‌پس! و کرانچی پنیری که برخلاف آرای اکثریت (یعنی همه بجز خودم) با هم قاتی‌پاتی کردم و باز برخلاف نظر اکثریت خیلی هم خوب بود! سلول‌های چشایی‌شون از کار افتاده بابا...

تصویر پایینش هم هدایای بنده به متولدینی که قبلا عرض کردمه. در ازای شش عدد هدیه‌ی پوشاک :/ و یک عدد کیف :| که دریافت کردم، اینا رو خریدم. کتابا رو قبلا نخونده بودم و همینجوری ییهو خریدم و الان که میبینم موضوع یکیشون با شخصیت شخص مذکور نامتناسبه و مجبورم یکی از کتابایی که چند وقت قبل برای خودم خریدم رو جایگزینش کنم. البته حساسیت رو کتابام ندارم، یه بار بخونم راحت میتونم بدمش به کسی.

ولی انصافا کتاب خیلی گرونه‌ها! همین ریزه پیزه‌ها رو به زور تونستم بخرم، والا! آدم شغل از دست داده رو چه به هدیه! 


تیتر: تفألی که امشب زدیم و کاملا بی‌ربط بود! فک کنم زمینه‌ی کاری حافظ منحصر به حوری و پری و می و ایناست. در بقیه‌ی زمینه‌ها توصیه میکنم به سعدی رجوع کنین، خوب نصیحت میکنه!

  • نظرات [ ۳ ]
بانو. میم
۰۱ دی ۹۵ , ۲۳:۵۹
یلدات مبااارگ :)))) 
من گشنم باشه یه لحظه هم نمیتونم بشینم :)))
حافظ سرش شلوغه این شبا قاطی زده :))) مال منم بی ربط درومد 

پاسخ :

ممنون ولی اگه ناراحت نمیشین یلدا از نظر من تبریک نداره ;)
ما دیشب خیلی تنبلی کردیم دیگه! ولی کم پیش میاد بفهمم گشنه‌ام شده! اغلب از روی ضعف متوجه میشم :))
حافظو خیلی خوب اومدین :)))
دچــ ــــار
۰۲ دی ۹۵ , ۰۸:۱۲
فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن
درد عاشق نشود به ، به مداوای حکیم

گوهر معرفت آموز که با خود ببری
که نصیب دگران است نصاب زر و وسیم 

+فالم:)
+ خوب کاری می کنید کتاب هدیه میدید

پاسخ :

تا حالا نگرفتم چون خیلی علاقمند نیستن، حالا میگیرم تا یاد بگیرن!
متـ ـین
۰۲ دی ۹۵ , ۱۰:۲۷
اوضاع شما از ما هم بدتر بود که :/ ما حد اقل شام داشتیم به لطف خواهرم :)
+ کتابو عوض نکنین! همون کتابو بدین تا اون شخص شخصیتش رو عوض کنه :|

پاسخ :

آخه کوزه‌گر تو کوزه شکسته آب میخوره! ما هم اگه برادرام خونه بودن حتما شام میداشتیم!
تصمیم گرفتم همون کتاب رو با یکی دیگه با هم بهش بدم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan