مونولوگ

‌‌

در کار خیر حاجت به هیچ کاغذی نیست!


دو تا دختر خوشگل که کنار یه حاج‌خانوم نشسته بودن ازم قلم کاغذ خواستن. گشتم و فقط یه خودنویس و یه خودکار پیدا کردم. تا دو سه روز قبل، استیک‌نوت همراهم بود، دیدم الکی و بلااستفاده است و همیشه فقط تو گوشی یادداشت می‌کنم، گذاشتم خونه :| نمی‌دونم پس چرا خودکار رو نذاشتم؟؟؟ به‌جاش یه دستمال کاغذی دادم که روش شماره بنویسن و بدن به حاج‌خانوم :)

فک می‌کردم بانی خیر شدم! :))) ولی موقع خداحافظی شنیدم یه چیزایی در مورد خدا و ان‌شاءالله و شفا می‌گفتن =)))


  • نظرات [ ۴ ]
** دلژین **
۰۳ تیر ۹۷ , ۲۱:۱۰
😂😂😂😂😂 
منظورشون این بوده خدا ایشالا کمردرد و پادرد حاج خانوممون رو شفا بده زودتر بیاد خواستگاری 

پاسخ :

😅😅😅 نه! فک کنم قصد امر خیر برعکس بود! مدل امر خیرشم فرق می‌کرد.
مهدی یار
۰۳ تیر ۹۷ , ۲۱:۱۷
خوبه...

پاسخ :

ان‌شاءالله که خوب باشه
مرتضا دِ
۰۴ تیر ۹۷ , ۰۹:۵۴
:))

پاسخ :

:)
گل نرگس
۰۴ تیر ۹۷ , ۱۲:۱۹
سلاااام بر همه


یکمی باهاتون حرف داریم....

درباره ی محفل قرآنی مون...

منتظریم
تشریف بیارید اینجا: 
http://azf06.blog.ir/post/1246
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan