مونولوگ

‌‌

به بامِ غرقِ در خون دیارم/به پا کن پرچم رنگین‌کمان را

گریه‌ای که دلم می‌خواست رو کردم، یواش یواش تو کلینیک. خوب بود آخر وقت بود، راحت زدم بیرون. طفلک افغانستان، اونقدر مظلومه که نه تنها کسی نمیره کمکش، که منم که از خودشم نمی‌تونم برم. امروز سومین ضربه هم وارد شد. الان حتی یک درصد هم امیدی به اجازه ندارم. همین دو شب پیش دوباره یه فصل روضه خوندم برای آقای، فک کردم شاید نرم شدن. در تعجبم چرا اینقدر پشت سر هم؟ قبلا حداقل یک ماهی بین حملات فاصله بود، اما تو این یک ماه سه بار! و تازه سه بار رسانه‌ای فقط. خدایا نمی‌خوای برم؟



+ خوبه که بهار یه کم چشمام می‌سوزه و قرمز میشه. خیلی لازم نیست توضیح بدم.





Designed By Erfan Powered by Bayan