برای انتقال یه حرفی به دوستم مأمور شدم. حرفی که نصیحته و شاید حتی دخالت. شاید نه، قطعا دخالته و قطعا نصیحت هم باهاش مخلوط خواهد شد. میتونم انتقال ندم، ولی دوستم ضرر میکنه. اگه انتقال بدم هم احتمال داره دوستیمون رو از دست بدم، چون یه موضوع شخصیه و من هم کسی نیستم که تو این مورد کسی رو نصیحت کنم. دوستم رو دوست دارم ولی تو این دو سال بعد از فارغ التحصیلی عوض شده، خیلی زیاد؛ با این وجود هنوز دوستمه.
از شنیدن چیزی که باید انتقال بدم هم شوکه شدم، هم خیلی ناراحت. از اینکه منو انتخاب کردن برای این کار هم خیلی ناراحت شدم. اما مثل مادری که حاضره خودش بچهشو دعوا کنه، اما غریبه بهش اخم نکنه، حاضر نیستم کس دیگهای این حرفا رو بهش بزنه.
دوستم قبلا آدم منطقیای بود، اما با وجود این تغییرات گسترده، الان اصلا مطمئن نیستم فردا چه واکنشی میخواد به حرفام نشون بده.
- تاریخ : دوشنبه ۲۷ فروردين ۹۷
- ساعت : ۲۳ : ۲۱
- نظرات [ ۷ ]