عمه میگه کم مونده غذاتونم اینترنتی حاضر کنین! قبض؟ اینترنتی. نوبت دکتر؟ اینترنتی. بلیط قطار؟ اینترنتی. شارژ موبایل؟ اینترنتی. کارت به کارت؟ اینترنتی. خوبه که غذا رو تو خونه میپزیم ^_^
فک کنم فهمیدم به کی رفتم! یعنی بخش رکگویی و صراحتم احتمالا به عمه کوچیکه رفته :) حال میکنم باهاش :)) اگه همون اول پز دخترشم نمیداد خیلی بیشتر حال میکردم😅
امروز گپ میزدیم، عمه و هدهد مثل تمام آدمای دور و برم میگفتن که دوست دارن برن تو دهات و تو طبیعت با گاو و گوسفندا زندگی کنن. منم مثل همیشه گفتم تو ایران دوست دارم تهران و تو افغانستان دوست دارم کابل زندگی کنم. البته وقتی فکر رفتن از مشهد رو میکنم میبینم دل کندن از این قطعه از بهشت سخته، ولی تهران رو دوست دارم و کابل رو و تمام پایتختها و مراکز رو. هدهد میگه همچی حرف میزنی، هرکی ندونه فک میکنه تو دهات بزرگ شدی و عقدهی شهر رو داری! تو دانشگاه همکلاسیهای شهرستانی میگفتن تو مشهد راهشونو گم میکنن! میگفتن یک و نیم الی دو ساعت طول میکشه تا بخوان از یه سر شهر برن سر دیگهاش! در حالی که تو شهر خودشون تو دو ساعت خریداشونو میکردن و برمیگشتن خونه!
کسایی که تو شهر کوچیک زندگی کردن زندگی تو کلانشهرها رو قشنگ میبینن، اونایی هم که تو کلانشهر بودن دلشون واسه زندگیهای ساده و بخصوص روستایی لک میزنه! در حالی که هیچکدوم به راحتی نمیتونن تو اون موقعیتهایی که تصور میکردن زندگی کنن! من طبیعت رو دوست دارم واسه آخر هفتهها و واسه اینکه بیارمش تو حاشیه و اطراف زندگی شهری؛ نه اینکه بشه متن زندگیم و برم تو روستا زندگی کنم. اینم بالاخره یه سلیقه است دیگه و یه طرز تفکر :)
مامان و عمه فردا میرن قم، خونهی اون یکی عمه. تو چند سال اخیر مامان خیلی از اولینهاشون رو افتتاح کردن. اولین سفر دوتایی با آقای، اولین تنها موندن دوتایی با آقای تو خونه به مدت دو هفته و این هم اولین سفرشون بدون خانوادهی درجه یک! و خیلی از اولینهای دیگه. نامهی سفر مامان دو هفتهایه و عمه آقای رو تهدید میکنن که زودتر از دو هفته خانومتو برنمیگردونم! آقای هم میگن یه شب رفت، یه شب اقامت، یه شب هم برگشت! خلاص :))
+ روز مادر بدون حضور مادر!
- تاریخ : يكشنبه ۱۳ اسفند ۹۶
- ساعت : ۱۶ : ۳۶
- نظرات [ ۴ ]