"از منطقه امنتون خارج بشید، رشد بیرون از مناطق امن ذهنیمون قرار داره."
پستهای قبلاها و کامنتهاشونو میخوندم. لذت خوبی داره خوندن خاطرات و فکر کردن به اینکه اون موقع چه حسی داشتی! این توصیهی بالا یه کامنته که تو دفعهی اولی که خونده بودمش به چشمم نیومده انگار. الان که خوندم حس میکنم چه خوب گفتن.
دوستان زحمت میکشن و در رابطه با پستهایی که کامنتهاشون بسته است اینور اونور نظر میذارن. اینجوری بعدا کامنت مرتبط با پستها رو نمیتونم پیدا کنم که اصلا خوب نیست. تسلیم شدم :|
و اما بعد؛ بفرمایید اولین حلوای نسبتا درستحسابی بنده رو بچشید :) مدتها پیش یک بار یا دوبار دیگه هم پخته بودم، ولی با دخالتهای مامان خانوم چیزهای عجیب غریبی دراومده بود. این دفعه تقریبا راضیام. دفعهی بعد انشاءالله تزئین هم میکنم :)
و اما بعد از بعدنوشت: اولش هم طعمش خوب بود، هم رنگش، هم قوامش. ولی الان سفت شده :( نمیدونم چیکار کردم که اینجوری شده! فک کنم این دفعه علتش اینه که مامان دخالت نکرده 😭
- تاریخ : جمعه ۱۱ اسفند ۹۶
- ساعت : ۱۹ : ۱۱
- نظرات [ ۱۲ ]