صبح زود عمه و شوهرش رفتن خونهی مادرشوهر عمه. ما هم بعد از صبحانه زدیم به کوه و کمر! از اونجایی که پدر بنده و هیچکدام از اعضای خانواده گواهینامه ندارن ما اساسا جای خاصی نمیتونیم بریم. یعنی مسیرهایی که پلیسراه داشته باشه یا احتمال بدیم داره رو نمیریم. خواجهمراد و میامی و تبادکان سه تا مسیریه که نود و نه درصد مواقع میریم. این دفعه یه جایی تو مسیر خواجه مراد نشستیم که جای خوب و باصفایی بود. یه نیمچه تپهی سنگی داشت که رفتیم بالا. آها راستیییی! من از این چادر هدهد خوشم اومده، امروز هم همونو پوشیدم. بعد چون اون دفعه هدهد خیلی چشغره رفت که چرا چادرم رو زمین کشیده، این دفعه کفش پاشنهبلند خودشو پوشیدم :))) با خودم گفتم کوه که نمیریم، تو دشت هم بالاخره یه جوری راه میرم. ولی اونجا خواستیم از اون تپه بریم بالا و من مونده بودم چیکار کنم. دیگه خود هدهد کفش پاشنهبلندشو پوشید، منم کفش اونو پوشیدم :) با این حال سرعتمون تو بالا رفتن با هم برابر بود! اون از اول هم تر و فرزتر از بقیه بود. میلیون تا عکس گرفتیم اونجا. بعد دیدیم مامان و آقای هم دست در دست هم دارن میان بالا و جمعمون تکمیل شد و میلیون تا عکس دیگه هم گرفتیم و اومدیم پایین و راه افتادیم سمت شهر و باز یه جا نگه داشتیم و چای خوردیم و باز راه افتادیم و اووومدیم خونهی خواهرم.
بقیهی روز رو ولش کنین. الان که تو ماشین هستیم و داریم برمیگردیم چیزی دیدیم که بجای بقیهی روز تعریفش میکنم. چند دقیقه پیش صدای آژیری شنیدیم که داشت دقیقا پشت سر ما حرکت میکرد. گفتیم معلوم نیست چیکار کردیم که راهنمایی رانندگی دنبالمون کرده! اونم آژیرکشان! که دیدیم یه ماشین عجیب ازمون رد شد که روش آتشنشانی نوشته بود. بعد یه تجمع کوچیک جلوتر دیدیم و بعد هم یه ماشین راهنمایی رانندگی. مردم با قدرت تمام بهمون علامت میدادن که سریع از محل دور شیم و ما در حین دور شدن دیدیم که یه خونه آتیش گرفته با چه شعلههایی! مامان دلنازک که حالش بد شد. کلی راه دیگه اومدیم و باز یه آتشنشانی آژیرکش! دیگه دیدیم. انشاءالله که بخیر بگذره. انشاءالله بدون خسارت جانی و با حداقل خسارت مالی جمع بشه.
چند وقت پیش تو مشهد یه آتشنشان یه بچه رو از توی آتیش نجات میده و خودش بخاطر اون میمیره. به روح بزرگ ایشون غبطه میخورم. من در مقام ارزشگذاری کار بقیه نیستم، ولی از بیرون که نگاه میکنم پیش خودم فکر میکنم این کار شایستهی قدردانیِ بیشتری نسبت به حادثهی پلاسکو بوده. برای همهشون فاتحه بخونیم.
- تاریخ : جمعه ۴ اسفند ۹۶
- ساعت : ۲۲ : ۴۶
- نظرات [ ۰ ]