آخرین صندلی BRT نشسته بودم، کنارم هم یه خانم نشسته بود و تا چند صندلی جلوتر کس دیگهای نبود. هدهد زنگ زد، گفت "از سر راه یه فیش آنتن بخر" گفتم "پول ندارم" گفت "پونصد تومن میشه" گفتم "پونصدی ندارم" گفت "چقدی داری؟ هزاری؟" گفتم "یه قرون هم ندارم" گفت "کارت بکش" گفتم "تو کارتم سه هزار تومنه، میکشه؟" گفت "خداحافظ" :||| 😅😅😅
گفته بودم که اول ماه منکارتم رو به اندازهی کل ماه شارژ کردم، هرچی هم موند دادم به آقای. طی این ماه فهمیدم بدون یه قرون پول هم میشه زندگی کرد :))) باید بهش میگفتم فردا شب همین موقع زنگ بزن، انشاءالله حقوق گرفتم :)
آدمو مجبور میکنن تا ته حساب بانکیشو جلوی مردم بگه! منم اصلا نمیتونم پچپچ کنم. عادی هم صحبت نمیکنم پشت تلفن، جلب توجه میشه. وقتی با خانواده حرف میزنم یکم لهجه دارم. چه تو اتوبوس باشم، چه جلوی استاد دانشگاهم، چه جلوی همکارام نمیتونم با خانوادهام بدون لهجه حرف بزنم. تلاش هم بخوام بکنم یه چیز شلمشوربای خندهداری میشه، واسه همین تلاش هم نمیکنم :) من خودم مشکلی با لهجهم ندارم، ولی بقیه چند دفعه بهم گوشزد کردن که "همه برمیگردن نگات میکنن، نمیتونی عادی صحبت کنی؟" اینکه آدم در مرکز نگاهها باشه جالب نیست، ولی حداقل تو این مورد برام مهم نیست.
- تاریخ : شنبه ۳۰ دی ۹۶
- ساعت : ۲۰ : ۳۵