مونولوگ

‌‌

هفت

یه ظهر تا غروب، تنها زیر عمود 1237 نشسته بودم. منتظر بودم. نگاه می‌کردم. پرسش برمی‌انگیختم. به سؤالات جواب می‌دادم.  با بیست دقیقه شمارش، درآمد دو خانم سائل اونور خیابون رو تخمین می‌زدم. دقت می‌کردم چه جنسیتی و چه ملیتی و چه رنج سنی بیشتر بهشون کمک می‌کنن. برای پیدا شدن همسفر مردم صلوات می‌فرستادم. پیدا که می‌شد متشکَر می‌شدم. کمی هم گریه کردم، ولی بیشتر از همه فکر کردم. تا جایی که حس کردم اگه همون غروب برگردم خونه، گرفتنی‌هامو گرفتم. شما نمی‌دونین که من کجام. منم نمی‌دونم شما کلاس چندمین. تو کلاسی که هستین تا درس چندم رفتین جلو. من تازه رفتم مقدماتی. قبل رفتن، همون روز که رفتم واسه ویزا، ثبت‌نام کردم واسه کلاس مقدماتی. اون روز زیر عمود 1237 گفتن بیا بشین تو کلاس، کلاس شروع شده. ما هنوز به کتاب و درس نرسیدیم. فقط رو جلد کتاب دست کشیدیم. ما و معلممون هنوز داریم به هم معرفی میشیم. من که خیلی استرس دارم. از سر کلاس قبلیم بلند شدم رفتم تو این کلاس نشستم. اون یکی کلاس شاگرد متوسطی بودم. اینجا فک کنم جزء ضعیفام. دعا کنین تجدید یا رفوزه نشم. هنوز هم‌کلاسی و دوست پیدا نکردم. میگن درس خوندن با یه رفیق راحت‌تر از تنهایی خوندنه. کاش معلممون خودش ما رو به هم لینک کنه. دو سه نفر که باشیم قبل رفتن سر کلاس سعی می‌کنیم با هم رفع اشکال کنیم. یکیمون اشتباه کنه، معلم تصحیح کنه، بقیه نیاز به تجربه ندارن. یکی پیشرفتش بیشتر باشه بقیه رو تشویق میکنه واسه تلاش. خلاصه استرس دارم، لطفا التماس دعا :)


+ همونجا زیر عمود 1237 یه کتابچه پیدا کردم، مال کویت بود ولی به فارسی نوشته شده بود. چند تا از سؤالاشو دوست داشتم:

در خیمه‌گاه ایستاده داریم فکر می‌کنیم که اگر ما در کربلا بودیم در کدام خیمه بودیم؟

الف- اگر من ظالم هستم، به حقوق دیگران تعدی می‌کنم، حدود الهی را نادیده می‌گیرم، آن وقت در خیمه لشکر یزید هستم.
ب- اگر من تشنه‌ی اقتدار هستم و برای اقتدار خود هر کاری می‌توانم انجام دهم آن وقت در خیمه‌ی عمر سعد هستم.
ج- اگر من دین را وسیله قرار داده دنبال دنیای خودم هستم، آن وقت من در خیمه‌ی کسانی هستم که بعد از وعده نصرت به امام در مقابل امام صف‌آرائی کردند.
د- اگر من از وظیفه‌ی خودم غافل بی‌پروا هستم و از مرگ می‌ترسم، آن وقت در خیمه‌ی کسانی هستم که بعد از شهادت امام حسین علیه‌السلام گریه و زاری می‌کردند ولی برای نصرت امام به کربلا نیامدند.
ه- اگر من عاشق دنیا نیستم و بدون ترس می‌توانم حرف حق بزنم و در مقابل طاغوت زمان قیام کنم و از نصرت امام، هدفم قرب خداوند متعال است، آن وقت من در خیمه‌ی سیدالشهداء هستم.
  • نظرات [ ۵ ]
serek یزدان
۳۰ آبان ۹۶ , ۱۲:۱۶
زیارت قبول...کاشکی منو دعا کرده باشی :) 

پاسخ :

بعله که دعا کردم، اگه خدا قبول کنه :)
serek یزدان
۳۰ آبان ۹۶ , ۱۶:۱۴
ای جااااان...ممنونم عزیزززززم...مهربون جانم 
هزار تا بوس :*

پاسخ :

من هزار تا نمی‌تونم بوس کنم گل‌دختر! نهایت ده تا!😘😆
serek یزدان
۳۰ آبان ۹۶ , ۱۸:۴۸
خب ده تا تو بوس کن بقیه شو من بوس میکنم...  :*

پاسخ :

فدای این مهربونیات :)
ولی لپم آب میشه که😅 اصلا علت ده تای منم همینه!
ام شهرآشوب
۰۱ آذر ۹۶ , ۱۱:۴۸
زیارت قبول. با اندکی تاخیر البته :)

پاسخ :

مرسی
ان‌شاءالله شمام سال دیگه سه‌تایی میرین :)
serek یزدان
۰۱ آذر ۹۶ , ۱۴:۳۳
خدا نکنه 
:*

پاسخ :

😘
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan