مونولوگ

‌‌

روزمرگی

اومدم در خونه رسیدم دیدم یه وانت جلوی خونه نگه داشته. اومدم تو حیاط دیدم داره تو بلندگو میگه "پشمک اعلای طلاب! حاج بادوم! لواشک! پشمک با طعم هلو ..."

پریدم تو آشپزخونه به مامان گفتم "من پشمک می‌خوام🙆 من پشمک می‌خوام🙆" با زور و اجبار مامان رو فرستادم برن دو تومن پشمک بگیرن و تو ذهنم داشتم فک می‌کردم "پشمکش چجوریه؟ از این شکلاتیا یا از این فله‌هایی که تو پلاستیکه؟ سفیده؟ رنگیه؟ طعم هلو یعنی چجوری؟" در افکار خود غوطه می‌خوردم که مامان برگشتن با این هیبت:



نوستالژی زیبای بدمزه‌ی من :)


+ امروز رگه‌هایی از نژادپرستی رو در خودم دیدم؛ وقتی گل‌هایی که افغانستان خورده بود رو پشت سر هم نشون می‌داد و دستم می‌رفت که مشت بشه. ناگاه ناخودآگاهم خودآگاه شد و عضلاتم انبساط یافت :)

+ نامیرا رو خریدم به شیش تومن :) بعد خوندن رؤیای نیمه‌شب، یه ذهنیت بدی از رمان‌های تاریخی مذهبی رفته تو مغزم. الانم همه‌اش می‌گفتم نکنه اینم همون‌قدر آبکی و الکی و مسخره و من‌درآوردی باشه؟ نامیرا تا این بیست صفحه‌ای که پیش رفتم خوب بوده. تا ببینیم چه شود.

(( دایی ))
۰۲ مهر ۹۶ , ۲۱:۱۲
When I was a little boy,me and my sister was going to our garden,we have some water and in the road we saw a boy that have a box,full of pure original 'pashmak' .He asked us to give him some water and we did,then he gave us some pashmak! It was the first time that I ate pashmak and it was very very delicious for me.it is one of the best memories in my childhood

پاسخ :

?Realy
?delicious
?Best memory
?Pashmak
?Shib
?Bam
س _ پور اسد
۰۲ مهر ۹۶ , ۲۱:۲۴
خداقوت ... کتاب صادق کرمیار مورد اعتناءرهبری هم بوده... بخوانید و نقد کنید.. استفاده می کنیم .
پشمک برقی هم نوش جان ... مغبون نباشید
وفقکم

پاسخ :

اگه خوندین لطفا شما برامون نقد کنین، ترجیحا بعد از اینکه من تموم کردم کتابو 😆
جای همسایه‌های بلاگی خالی، دادم خواهرم خورد :)
serek یزدان
۰۲ مهر ۹۶ , ۲۱:۵۴
اتفاقا رویای نیمه شب بر اساس یه داستان واقعی نوشته شده هر چند که قلمش خیلی قوی نیست...
نامیرا فوق العاده ست... پس از اتمام خوندنش مدتها توی یه دنیای دیگه سیر خواهی کرد...

پاسخ :

آره می‌دونم بر اساس داستان واقعیه. ولی داستان‌سازی‌های بینش بنظرم واقعا مسخره است. مثلا اون مدل ارتباط دختر و پسر، گریم اون شاهزاده خانم، اون مدل عاشق شدن ضربدری و قس علی هذا! مضافا قلم ضعیف که اشاره کردی :)

برای خوندن نامیرا مشتاق‌تر شدم :)
** دلژین **
۰۲ مهر ۹۶ , ۲۱:۵۶
از بچگی از پشمک خوشم نمیومد :)) 
لواشک میخریییدی 
+نامیرا خوب بود به من بگو، تعریفش رو شنیدم ولی دقیقا با ذهنیت منفی رویای نیمه شب سمتش نرفتم ... رویای نیمه شب رو تو وبم گفته بودم افتضاحه! فاجعه ی نیمه شب ! ... افتضاح ترین کتاب عمرم بود... 

پاسخ :

منم از این مدل پشمک خوشم نمیومد. لواشکم داشتم تو خونه. به مامان گفتم خوب حاج بادوم میخریدی! میگن هر چیز بدی تو دنیا هست تو طالبی! :/

+ باشه، بذار تموم کنم میگم چطور بود. ولی شاید سلیقه‌ی کتابیمون به هم نخوره :)
Va hid
۰۲ مهر ۹۶ , ۲۲:۲۱
چه پشمک جالبی !شیرین کام باشید!!

حس ناسیونالیسیتی در هر آدمی هست کم و بیش !!<لی هست!!!!!پس زیاد خودتون رو اذیت نکنید!!!

خوبه اهل مطالعه هستید!!


به همت و جسارت شما آفرین میگم!!!البته بماند بازش نمی کنم که چرا؟؟!!

دلتون شاد شاد!!!

پاسخ :

سپاس

بله هست متأسفانه، و ناشی از جهله. آدم عاقل بالغ باید این حس رو در خودش کشته باشه.

همت و جسارت؟ 🤔
ستاره جان
۰۳ مهر ۹۶ , ۰۰:۳۹
چرا میگی بدمزه؟ 
پشمک با اون نی حصیریش عشقه اصلا نوستالژی کودکی ها

پاسخ :

فک کنم من و تو هییییچ وجه‌اشتراکی با هم نداریم 😅😅😅
فیش نگار
۰۳ مهر ۹۶ , ۰۸:۴۲
سلام :) منم  فک کنم اول بار پشمک توی مشهد خوردم :)) از اینا

پاسخ :

اولین‌ها را با مشهد تجربه کنید! مشهد مرکز ثقل عالم هستی 😎
(یادمه یه نوحه‌ای رو هم گفتین اولین بار تو مشهد شنیدین!)
:)
فیش نگار
۰۳ مهر ۹۶ , ۰۸:۵۸
اصلن بعضیا معتقدن من مشهدی هستم ! :) بعضی از بلاگرا

پاسخ :

خودتونم جزءشون هستین؟ :)
** دلژین **
۰۳ مهر ۹۶ , ۱۳:۲۱
اخه نامیرا رو تعریفش رو خیلی شنیدم...
اگر خوب بود خبرم کن ننه... 

پاسخ :

چشم ننه :)
فیش نگار
۰۳ مهر ۹۶ , ۱۳:۲۴
نه خودم نیستم

پاسخ :

منقول است که پسری گرفته و ناراحت نشسته بود.
پدر علت را جویا شده پرسید "تو را چه می‌شود پسرم؟"
پسر پاسخ گفت "کاش ما نیز از اهالی مشهد می‌بودیم! :("
پدر بازفرمود "نشود فرزندم، نشود؛ آن‌ها از خاصان روزگارند، به آسانی نشود در جرگه‌ی آنان شد فرزندم😔"
محبوبه شب
۰۴ مهر ۹۶ , ۰۶:۲۷
دمت قیژ آرتمیس
جوابتو به مستر دچار دوست داشتم
اصن ما خاص الخالصیم 😄😄😄😄😇😇😇
اصن بیا بَخَلت کنم گل دختر (آیکون دو دست باز :دی)
شیرین زبون کی بودی تو؟ 3> 😘😘😘😘

+منم پشمک دوست دارممممممم 😍
اصن عشخه عشخ ^____^

+ نامیرا رو از کجا شیش تومن خریدی ادرس بده منم بخرم تا تموم نشده! :دی : ))))))))))

پاسخ :

قربان شما، مخلص شما (با لحن داش‌مشتی بخوانید!) [فک کنم ما از اخلاف خلف مرحوم مغفور هیتلر کبیر باشیم ^_^ ]

+ من شکلاتی‌شو دوست دارم :)

+ از فروشگاه انتشارات به‌نشر تو خیابون دانشگاه. بین کفایی و میدون تقی‌آباد. از اون پشت مشتا درآورد واسم. گفت هم شیش‌تومنیش رو داریم، هم ده‌تومنی هم دوازده تومنی. بعد نگاه کرد پشت جلد کتاب من نوشته بود شیش تومن 😊
تازه فروشنده کلی هم کتاب دیگه در مورد کربلا و امام حسین (ع) معرفی کرد :)
تبارک منصوری
۰۴ مهر ۹۶ , ۲۳:۳۲
میدونی ما به پشمک به عربی چی میگیم؟ "شَعَر بنات" 😂😂😂 تو هم که عربیت خوبه متوجه میشی حتما!
نوستالژی کثیف منم هست از دست بچه های چرکو میخرمیدمش 😁 ولی مزه میداد!
نامیرا خیلی خوب بود به من که چسبید حس میکردم دارم فیلم مختار میبینم چون نویسنده اش کارگردانه تو تصویر سازی خیلی موفق عمل کرده... ولی چطوری شیش تومن!؟ 😒
رویای نیمه شب مگه خوب نبود؟ تو لیست خریدم بود که...

پاسخ :

متأسفانه عربیم رو به افوله! چون بیشتر از پنج ساله گذاشتمش کنار.
ولی اینو رفتم تو گوگل‌ترنسلیت زدم: "موی دختران"؟؟؟ چه اسمایی میذارین! عجیباً جداً!

من فیلم مختار رو دوست نداشتم. بخصوص بازی نقش اول فیلم رو😑
ولی آره نامیرا خوبه!
شیش تومن هم اینطوری که چاپ دو سال پیشه و پشت جلد نوشته به دلایل فلان و فلان و با همکاری فلان و فلان قیمت از هفده به شش تقلیل یافته! 😊
ببین سلیقه‌ی من نبود، اصلا من خیلی تعجب کردم بعدش که چطور بچه‌مذهبیا از این کتاب اینقد تعریف کردن!
مناقصات
۰۶ مهر ۹۶ , ۰۰:۵۱
خیلی خوب بود ممنون

پاسخ :

:)
دانلود آهنگ جدید
۱۸ مهر ۹۶ , ۱۶:۵۵
ممنون مطلب خوبی بود

پاسخ :

O_o
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan