مونولوگ

‌‌

مامان پلیس مخفی میشوند

از صبح تو خونه تنها بودم، مامان خانم رفتن خونه آبجی. عصری زنگ زدن که واسه شب چی پختی؟ گفتم گشنه‌پلو با ماهی! :) پرسیدم کی برمیگردین؟ گفتن هنوز باید برم جایی، نمیام حالا. هرچی هرچی پرسیدم نگفتن کجا میرن. حالا اومدم تو اتوبوس دایی زنگ زدن و میپرسن مامانت رفت اونجایی که میخواست امروز بره؟ :| بقیه از اون سر دنیا میدونن مامان من میخوان کجا برن، اونوقت من نمیدونم... منِ ساده رو باش که کارامو نکردم نشستم واسشون رولت تزیین کردم گذاشتم.
البته معمولا میگن بهم، همین که نگفتن یعنی امر سری‌ای هست! امشب که شیفتم فردا صبح ته‌توشو درمیارم :)
  • نظرات [ ۰ ]
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan