مونولوگ

‌‌

ف مثل مامانْ تسنیم

 

من، بچه دوست ...

جای خالی رو واقعا نمی‌دونم باید با چه فعلی پر کنم، دارم؟ ندارم؟ هر کدومو میذارم میگم نه، اون یکی رو باید بذارم. بعد عوض می‌کنم، دوباره میگم نه باید اون یکی رو بذارم. من بچه هم دوست دارم، هم دوست ندارم. اگه بعدها بفهمم نمی‌تونم بچه‌دار بشم قطعا ناراحت میشم. اگر هم بچه‌دار بشم، قطعا لحظات نه چندان نادری پیش میان که پشیمون بشم یا احساس خفقان کنم یا ... . ولی در کل نمی‌تونم بگم حس اصلیم نسبت به بچه چیه. معمولا قبل از شروع مرحله‌ی بعدی زندگیم، خیلی درگیرش نمیشم و بهش فکر نمی‌کنم. چون از کجا معلوم اصلا مرحله‌ی بعدی در کار باشه؟ :)

 

حورای عزیز دعوتم کرده بود و قول داده بودم سعی خودمو بکنم که بنویسم :)

 

  • نظرات [ ۱ ]
Mahdieh ‌‌
۱۶ اسفند ۹۹ , ۲۲:۲۶

من بچه دوست دارم ولی باید بچۀ مردم باشه مثلا. [ نیم‌ساعت بیاد خونه‌تون، ببینی‌ش، باهاش خوش بگذرونی و بعد موقعِ گریه و ... بره خونه‌شون و تامام! ] =))

پاسخ :

والا من بچه‌ی مردمم دوست ندارم :))
البته خواهرزاده و برادرزاده چرا، در این حد که شما گفتین دوست دارم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan