همون همکارم که به عنوان یادگاری براش ساعت خریدیم، برای همهمون نفری یه لیوان با عکس شخصی چاپ کره، اون طرفشم آرم کلینیکو زده. از من عکس نداشته و اسممو این شکلی طراحی کرده :) یادوگارو :)
صبح بین دو تا بیمارستانو پیاده رفتم. پلیلیست نزدم و کل آهنگا رو گذاشتم روی تصادفی (تصادفی؟ :)). رسید به این یکی که نمیدونم کی دانلود کردهمش. دیدم واقعا "تو را دوست دارم، اگر دوست دارم".
الان هم بین بشوربسابای آخرهفتهای این آهنگ داوود سرخوش پخش شد که قبلا هم گذاشتهمش اینجا و بازم دوست دارم بذارمش.
امروز تو مغزم "هنوزم همونم، یهکم مبتلاتر/هنوزم همونی، یهکم بیوفاتر" هی تکرار میشد. یادم نبود خوانندهش کیه. باصدا پخش نمیشد، فقط متن بود. شاید به خاطر اینه که من آهنگها رو اول به خاطر ترانهشون انتخاب میکنم، بعد موسیقی و ریتم و اینا. سرچ کردم دیدم حامد همایون خونده. تو بیپتونز اسم آهنگ، مجنون، رو زدم دیدم مال آلبوم دوباره عشقه و باز دیدم قبلا اکثر قریب به اتفاق آهنگهای این آلبوم رو شنیدهم، بدون اینکه خریده باشم. آلبوم رو خریدم و همه رو دانلود کردم و تو راه کلینیک گوش دادم. ریتم این آلبوم رو دوست دارم، صدای حامد همایونم همچنین. بعضی از ترانههاشم خوبن، یا بعضی از بیتهای بعضی از ترانههاش. مثلا همین مجنون بد نیست، جادوی نگاه هم خوبه.
دیروز سرچهارراه یکی اومد گیر سهپیچ بهم داد که گل بخر. گفتم باشه یکی بده. تا کیفمو دربیارم دو تا گذاشته بود و منتظر بود. گفتم نهههه یکی. باز شروع کرد توروخدا و... گفتم ۴۰ دارم دوتاشو میدی؟ گفت لااقل پنجاه بده. گفتم ندارم. گفت کارت بکش. گفتم الان سبز میشه بیا بگیر برو. گفت توروخداااا :))) کارتو دادم و کشید. داشتم از بیمارستان میرفتم خونهی جیمجیم دستگاهو بهش بدم. گلارم بهش دادم گفتم یکی مجبورم کرد بخرم، واسه شما :) اونم چسبشو باز کرد گفت منم یکیشو به خودت میدم :) ولی خیلی زود گله از حال رفته. از بازار گل که میخرم، یک هفته همچین سرحال و قبراق میمونه آدم کیف میکنه. این دیروز صبح گرفتم، ظهر پژمرده بود.
دیروز عصر هم مامان آقای قصد کردن برن بیرون هواخوری. گفتن تو هم میای؟ گفتم آره. بعد مامان گفتن عه بابو نیستن، اگه بیان پشت در میمونن. آقای گفتن پس تو و تسنیم برین من میمونم. مامان هم میگفتن نه تو و تسنیم برین من میمونم. میگم چی شد الان؟ میخواستین دونفری برین، به منم تعارف زدین. حالا که یکی باید بمونه خونه من شدهم مهرهی اصلی گردش، یکی از شما میخواین بمونین؟ :))) مامان میگن آره خب تو کل هفته سر کاری، یه روز جمعه برو بیرون بگرد با بابات. بالاخره راضیشون کردم پاشن برن هواشونو بخورن :)
این آهنگه از دیروز خودبخود تو مغزم یادآوری شد، دانلود کردم و چند بار گوش دادم، حالا پشت سر هم تو مغزم تکرااااار میشه. خیلی قشنگه و دوستش دارم، ولی کاش اختیار خاموش کردنشم داشتم :/
دلم میخواد بنویسم. با خودکار. با دست. توی دفتر. با خط خوب. چیزهای خوب.
اون اتفاق چنان در هم لهم کرده که تو روز عادی، شرایط خوب، وقتی که هیچ ربطی بهش نداره، یکیو میبینم که یهکم شبیهشه، حتی اگه این شباهت صرفا رقتانگیز بودن باشه، به خودم میام میبینم چشمام پر شدهن و دارن میریزن. کی بشه که این زخم خوب بشه. کی بشه که ذهنم اون ماجراها رو رها کنه، ازش گذر کنه، هضمش کنه، حلش کنه. آهههههههه...
مشاور ازم پرسید به نظر خودت چرا انقدر از این ماجرا متاثر شدی؟ میترسی بعدا برای خودت اتفاق بیفته؟ مسلما این نیست، ولی هرچی فکر میکنم جواب این سؤالو پیدا نمیکنم. بعضی وقتا یه سؤالایی از آدم میپرسن، آدم نمیخواد جواب رو "بگه"، ولی میدونه. حتی ممکنه پیش خودش هم نخواد بگه و انکارش کنه، ولی میدونه که جوابو میدونه. اما این یکیو نمیدونم. نمیدونم چرا انقدر روحم تو اون ماجرا زخم خورد و چرا هنوز خوب نشده. کاش یه روز بفهمم.
+ نمیدونم شما تو محرم آهنگ گوش میدید یا نه، منم تا امروز گوش ندادم. ولی امروز قلبم داشت مچاله میشد و شدیدا این آهنگ رو میخواست.
+ ماجرایی که گفتم شکست عشقی و این حرفا نیست، شاید اونایی که پارسال اینجا بودهن، بدونن از چی حرف میزنم.
امشب دلم گرفته. دلم میخواد لعنت بفرستم به پول. بله دقیقا به پول، این شیء بیجان و بیمقدار و بیارزش که با یه قرارداد این همه ارزشمند شده. زورشم زیاد شده. دلم میخواد به ثروت لعنت بفرستم و بگم ای الهی هیچوقت برای هیچکس نبودی. ای الهی که بیوارث میشدی. ای الهی که طمعِ به تو در آدمها وجود نمیداشت. ولی خب شیطان رجیم منعم میکنه که لعنته رو بفرستم 😃 تازه گمونم جایی شنیدم یا خوندم که در قیامت، مال، به اذن پروردگار به سخن درآید و همیگوید من چه گناه داشتم؟ چرا مرا لعنت میفرستی؟ تو بیجنبه تشریف داشتی و... فلذا فعلا دست نگه میدارم و بهش لعنت نمیفرستم. ولی این بدبختیا چیه که به خاطر ثروت سر آدم میاد؟ فقط هم ثروت داشتن نه، ثروت داشتن و نداشتن هر کدوم یه طوری مشکل میسازه و هرکی بگه نه من پول داشته باشم، جنبهشم دارم و مشکلی برام پیش نمیاد، بهش بگین تو جنبه داری، ولی نمیتونی جنبهی بقیه رو تضمین کنی و اونها دردسر برات ایجاد خواهند نمود بلاشک!
تازه لامصب این از اون معشوقاست که اصلا به آدم وفا نداره. شب راحت نمیتونی سر بذاری رو بالش، چون میترسی معشوقت دودر کنه بره! مثلا همین شوهرخالهم. تو کابل دبدبه و کبکبهای داشت. خیییلی ثروتمند نبود، ولی خب در حد خوبی داشت. خونهها داشت، ماشین، کار، پرستیژ و... یکی دو سال پیش مد شده بود یه عده اراذل افتاده بودن به تیغ زدن مردم. چندین نامهی تهدیدآمیز میندازن تو خونهی خالهم. تمام اسم و رسم و مشخصات شوهرخالهم و اینا رو مینویسن تو نامه و از دختراش اسم میبرن. اینا هم اول یه مدت از فرستادن دخترای هفت هشت ده سالهشون به مدرسه جلوگیری میکنن، بعد میگن تا کی؟ بلند میشن هولهولکی میرن پاکستان. خونهها و ماشین و همه چی میمونه همونجا. حالام که طالبان اومدن قطعا خونههای بیصاحبو صاحب شدن دیگه. ناگهان ورق براشون برگشت، اونم برای آدمی که به شدت اهل حلال و حرامه. بادینوایمونه. زحمتکشه. دستبهخیره و... در ظاهر هم چیزی نشون نمیده که بقیه بفهمن روش اثر گذاشته یا الان ناراحته. ولی خب دیگه از اون بالاها اومدن پایین. مشهوره که میگن به مالت نناز که به شبی بنده، به جمالت ننازکه به تبی بنده؛ دیگه از نزدیک لمسش کردیم. لمسش با شنیدنش فرق داره و لمسش از نزدیک با لمسش برای خود آدم هم مطمئنا فرق داره.
خلاصه که اینها را به عنوان کسی میگویم که ثروتمند نیست، اما ثروتمندان را دوست دارد 😁 سودای ثروت هم ندارد، اما خب میبیند که هرچه پلههای مسیر ثروت را تی بکشد و بالا برود، درواقع بیشتر خودش را به حمال تبدیل کرده است. باز هم میگویم اینها در مذمت ثروت نیست و در مذمت ما آدمهای ثروتپرست است. اصلا من دیگر همینجا مینشینم، هیچ پلهای را هم تی نمیکشم، اگر خدا مرحمت کرد یک آسانسور اختصاصی برایم فرستاد که خب زحمت میکشم سوار میشوم (حالا پله برقی هم باشد خیلی سخت نمیگیرم)، غیر از این همینجا بنشینم و از مناظر دامنه لذت ببرم، شاید عمرم باحالتر بگذرد. خدایا، اینها را گفتم، ولی شعلهی بوتهای که برای امتحانم قرار است آتش بزنی را خیلی زیاد نکن پلیز :)
+ چون در قبال شخصیتی که از بقیه توی وبلاگ نمایش میدم مسئولم، بگم اینها ربطی به اعضای خانوادهم نداره و در مورد خودمه.
+ و اگه براتون سؤال شده که چی شده که یککاره اومده راجع به ثروت صحبت میکنه، اینکه هیچوقت نیومده بگه آرزوی ثروت دارم، ثروتمند هم که نیستن که فاز نصیحت برداره، باید بگم که علتش بماند :)
این هم آهنگی که امشب دقیقا فقط حس این مدل آهنگ، یعنی تار رو داشتم و گشتم تا اینو پیدا کردم:
زیاد اهل موزیک نیستم، بلکه کم اهل موزیکم :دی در نود درصد مواقع هم دلیل انتخاب موزیکم، متنشه. ده درصد هم میذارم واسه وقتهایی که ممکنه ریتم و آهنگ علتش باشه. آهنگ بیکلام هم گوش نمیدم، یعنی خب که چه بیکلام گوش دادن؟
نتیجتا خیلی صلاحیت ندارم که در مورد قدرت موزیک صحبت کنم :)
بالاخره امروز اون نرمافزاری که دردانه معرفی کرده بود رو نصب کردم و این کلیپ رو ساختم :) میخواستم روز تولدش، هم اینجا بذارم، هم تو خونهی خواهرم برای همه پخش کنم. ولی خواهرم به عنوان یک بدعت، ما رو برد رستوران (که مثلا گفته بودن هیچکس دیگه اون تایم که ما میریم نیست، ولی بود :|) و انگیزهی منم کم شد. میخواستم کلیپ خوبی بسازم مثلا، ولی واقعا حوصلهشو نداشتم دیگه 😁