تمام دلشوره و تشویش و غصهات هی بیاید تا بیخ گلویت، هی بخواهی استفراغش کنی، ولی بدانی بقیه فقط حالشان به هم میخورد و درکی از حال تو پیدا نمیکنند. تمامش را قورت بدهی و تمام شب جلوی عق زدنت را بگیری و صبح زود بزنی بیرون. بروی جایی که یک آدم عصبانی، تمام عقدههایت را تبدیل به گریه کند. از سناباد تا هویزه را اشک بریزی، بلیت اولین سانس موجود را بگیری و بروی که بقیهی گریههایت را بکنی!
گاهی هم میشود سوژهی پستهای وبلاگی جماعتی شد که زل زدهاند به یک دختر و یک جفت چشم که به سنگفرش دوخته شده و اشکهایی که قایمکردنشان ممکن نیست...
+ وقتی انقد ناراحتی که با اون حالت میزنی بیرون، لااقل گوشیت رو خاموش کن.
بعدا نوشت: آدم عصبانی کلی زنگ زده و وقتی جواب ندادم زنگ زده خونه و خونه هم کلی بهم زنگ زده. اما نمیدونستن که افسوس! دیگه دیر شده :( من رفته بودم که خودکشی کنم؛ با یتیمخانهی ایران :|
- تاریخ : سه شنبه ۳ اسفند ۹۵
- ساعت : ۱۲ : ۱۲